نود و شیشی ها
خاطره نام محمدرایان
روزهای پراسترس
سلام به عنوان اولین مطلب می خوایم خاطرات روزهای که منتظر شنیدن خبری از فرشتمون بودیم رو بنویسیم . اولین بار که فکر کردیم شاید فرشتمون تو راه باشه 18 بهمن ماه 95 بود. اون روز با کلی استرس و امید رفتیم آژمایشگاه بیمارستان مردم. روز خیلی بدی بود آخه با وجود اینکه هر دومون وجود فرشتمون رو حس می کردیم دکتر بهمون گفت اشتباه می کنید . خیلی ناراحت شدیم اما به این فکر کردیم که شاید خدا هنوز ما رو لایق داشتنش نمی دونه. ولی قلبمون نبودنش رو باور نداشت . چند روز بعد با هم رفتیم پارک جنگلی سرخه حصار. دوتایی دوچرخه سوار...
نویسنده :
مامان وبابا
23:09